دانلود نمونه سوالات پیام نور تمامی رشته ها

دانلود نمونه سوالات پیام نور تمامی رشته ها
نوک مدادم به ته رسیده و دیوار اتاقم دیگر جایی برای شمردن روزهای بی تو بودن ندارد.یوسف زهرا نمیخواهی بیایی ؟؟؟ 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب

تكبر

تکبر ، از رذایل اخلاقی . تکبر در لغت به معنای تعظم (خود را بزرگ پنداشتن ) آمده است (ابن منظور، ذیل «کبر»). برخی ، کبر و استکبار و تکبر را برای اشاره به همین معنا به صورت یکسان به کار برده اند ( رجوع کنید به راغب اصفهانی ، 1332 ش ، ذیل «کبر»؛ مقدس اردبیلی ، قسم 1، ص 442)، ولی برخی میان کبر و تکبر فرق گذاشته اند؛ کبر را امر باطنی و حالت نفسانی دانسته اند و تکبر را به ثمراتِ آن امرِ باطنی ، که به صورت افعال و اقوال ظاهر می شود، اطلاق کرده اند ( رجوع کنید به راغب اصفهانی ، 1373ش ، ص 299؛ غزالی ، 1368ش ، ج 3، ص 718؛ مجلسی ، ج 70، ص 193؛ نراقی ، ج 1، ص 380).

در قرآن کریم تکبر از صفات بسیار نکوهیدة بشر شمرده شده است . در برخی آیات به کلمة متکبر تصریح شده است ؛ آیاتی که دوزخ را جایگاه متکبران معرفی می کند (نحل : 29؛ زمر: 60، 72 ؛ غافر: 76)، از این جمله است . در برخی آیات نیز با کلمات مستکبر (نحل : 23) و استکبار (نساء: 173) و خرامندة فخرفروش ( مُختالٍ فَخور ) (لقمان : 18؛ حدید: 23) به این معنا اشاره شده است . در آیة 72 سورة زمر، فرشتگانِ عذاب از میان تمام رذایل انسان بر تکبر دوزخیان تأکید دارند؛ از این نکته می توان دریافت که سرچشمة اصلی گناهان ، تکبر و تسلیم نشدن به حق است . در برابر، به قرینة آیة 50 سورة نحل می توان نشانة نفی استکبار را عمل به اوامر الاهی بدون چون و چرا دانست .

روایات در مذمت تکبر فراوان است و طیف وسیعی از مصادیق را در بر می گیرد. از جمله ، روایاتی که به تکبر شیطان اشاره دارد ( نهج البلاغة ، ج 2، ص 137ـ139، خطبة قاصعه ؛ حارث محاسبی ، ص 378؛ ابن قُدامه مَقدِسی ، ص 227)؛ روایاتی که تکبر را از اخلاق کفار می شمرد (حارث محاسبی ، ص 375، 379؛ سمرقندی ، ص 117) و سبب وجوب نماز را غلبة عرب جاهلی بر کبر می خواند (حارث محاسبی ، ص 378ـ 379؛ ورّام ، ج 1، ص 208؛ مجلسی ، ج 29، ص 241)؛ روایاتی که به عاقبت متکبران در روز قیامت می پردازد (ورّام ، ج 1، ص 198ـ199؛ فیض کاشانی ، ص 90؛ مجلسی ، ج 70، ص 235؛ نراقی ، ج 1، ص 382)؛ و روایاتی در بیان سیرة پیامبر و اهل بیت علیهم السلام در تقبیح کبر و مدح تواضع (سمرقندی ، ص 116ـ117؛ ماوردی ، ص 233؛ غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 249ـ 251؛ ورّام ، ج 1، ص 200ـ201؛ نراقی ، ج 1، ص 391ـ 394). آنچه از فحوای این روایات بر می آید، اهمیت دوری از تکبر در امر ایمان است ؛ چنانکه ــ هماهنگ با قرآن کریم ــ تکبر را منافی ایمان و مانع از تسلیم شدن به حق خوانده اند (مجلسی ، ج 70، ص 235؛ برای بحث مفصّل در بارة آیات و روایات مربوط به تکبر رجوع کنید به همان ، ص 179ـ 228). در علم اخلاق ، تکبر از رذایل اخلاقی و یکی از اسباب غضب الاهی به شمار می آید (نصیرالدین طوسی ، ص 176). حتی برخی آن را منشأ سایر رذایل دانسته (غزالی ، 1361 ش ، ص 253ـ254؛ ابشیهی ، ج 1، ص 284؛ حارثی ، ص 202) و با شرک در یک مرتبه نهاده اند (ماوردی ، ص 231؛ ابن قَیّم جَوزیه ، ص 214). تعریف تکبر در علم اخلاق برتر دانستن خود از دیگران و خوار دیدن و تحقیر آنان است (یحیی بن عدی ، ص 18؛ ابن قدامه مقدسی ؛ نراقی ، همانجاها). بخش اول این تعریف با تعریف عجب مشترک است و این امر از ارتباط مفهومی کبر و عجب حکایت دارد، چنانکه کبر را از نتایج عجب و در معنا شبیه آن دانسته اند (راغب اصفهانی ، 1373 ش ، ص 300؛ جیطالی نفوسی ، ج 3، ص 468؛ نصیرالدین طوسی ، ص 178؛ فیض کاشانی ، ص 89). تفاوت کبر و عجب در آن است که کبر، بر خلاف عجب ، صرفِ برتر دانستن و بزرگ پنداشتن خود نیست و مستلزم خوار دیدن دیگران هم هست ( رجوع کنید به ابن قدامه مقدسی ، ص 227ـ 228؛ نراقی ، همانجا).
تکبر خصلتی ذومراتب است : یکی آنکه کبر در دل باشد و در گفتار و کردار نیز ظاهر شود؛ دیگر آنکه به زبان نیاید اما در کردار معلوم باشد، که این از مرتبة اول خفیفتر است ؛ مرتبة سوم وقتی است که کبر در دل مستقر باشد و فرد نتواند خود را از این عیب خالی کند، اما سعی کند تا در رفتار و گفتار تکبر نکند. در چنین وضعی گناه فرد بسیار کمتر است و چه بسا همین مجاهده در دفع تکبر منجر به رفع کامل آن به توفیق الاهی شود (غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 262ـ263؛ نراقی ، ج 1، ص 386ـ387).

برای تکبر اقسامی نیز ذکر کرده اند، شامل تکبر در برابر خدا؛ تکبر نسبت به پیامبران ؛ تکبر در برابر دیگر انسانها (حارث محاسبی ، ص 378؛ غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 254ـ 255؛ فیض کاشانی ، ص 91). تکبر در برابر خدا را بدترین قسم تکبر خوانده اند که منشأ آن نادانی و گمراهی است ، همچون تکبر نمرود و فرعون و دعوی خدایی آنان (غزالی ، 1368 ش ، ج 3، ص 722؛ مجلسی ، ج 70، ص 194ـ 195). تکبر نسبت به پیامبران مانع از ایمان آوردن انسانهاست ، چنانکه کفار قریش در برابر پیامبر اسلام تکبر کردند، گروهی از آنان پیامبری ایشان را قبول داشتند لیکن به سبب غلبة تکبر نمی توانستند به آن اقرار کنند و گروهی نیز بر اثر تکبر حتی از شناختن پیامبری ایشان بازماندند (غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 255). تکبر در برابر دیگر انسانها نیز ناپسند شمرده شده است تا آنجا که حتی تکبر مؤمن بر اهل کفر و شرک را جایز ندانسته اند، زیرا نه ماندن مؤمن بر سر ایمان خود مسلّم است و نه اصرار کافر بر کفرش ؛ یعنی هیچکس نمی تواند با اتکا به خوبی احوال خود و بدی وضع دیگران از عاقبت خوب خود و سرانجام بد دیگری مطمئن باشد و بر این اساس به دیگری فخر بفروشد ( رجوع کنید بهحارث محاسبی ، ص 424ـ426). قبح این قسم تکبر از جهتی بسیار زیاد است ، چرا که مانع پذیرش حق از دیگران می شود و به معصیت می انجامد (غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 256؛ مجلسی ، ج 70، ص 195؛ نراقی ، ج 1، ص 386) و انسان را از طلب کمال باز می دارد (یحیی بن عدی ، ص 18). مهمتر از این ، بزرگی ، صفتِ خاص خداست ( رجوع کنید بهالمتکبر * ) و کسی که تکبر و دعوی بزرگی می کند، در صفت خاص خدا با وی منازعه کرده است (غزالی ، همانجا؛ مجلسی ، ج 70، ص 194؛ فیض کاشانی ، ص 92). در واقع آنچه موجب زشتی تکبر انسان می شود، آن است که وی از حد خود تجاوز کرده و وارد محدودة صفات خاص خدا شده است ( رجوع کنید به خمینی ، ص 41).

به عبارت دیگر، اصل و علت تکبر، جهل انسان نسبت به مرتبة حقیقی خویش (حارث محاسبی ، ص 377) و منسوب کردن صفات کمالی به خویش است (غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 257). این انتساب از افراط در حب نفس ناشی می شود (رازی ، ج 1، ص 46) و اسبابی دارد، از جمله مغرور شدن به علم یا عمل و عبادت یا نَسَب یا جمال یا توانگری مالی و جسمی یا فراوانی اَتباع (مسکویه ، ص 166ـ167؛ماوردی ، ص 233؛ غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 257ـ 265؛ همو، 1368 ش ، ج 3، ص 727؛ مجلسی ، ج 70، ص 196). یکی از بدترین آثار چنین غروری ، بازماندن از کمالِ اموری است که فرد به آنها مغرور می شود؛ مثلاً مغرور شدن به علم مانع از کوشش برای کسب علم بیشتر می گردد (رازی ، ج 1، ص 47). سبب آشکار شدن تکبر را عواملی چون حسد و کینه و عجب و ریا ذکر کرده اند (غزالی ، 1368 ش ، ج 3، ص 739ـ740؛ همو، 1361 ش ، ج 2، ص 265؛ نراقی ، ج 1، ص 381).

برای درمان تکبر شیوه هایی ، هم در مقام علم هم در مقام عمل ، ذکر کرده اند. در مقام علم ، راه درمان تکبر شناخت عظمت خدا و وقوف به اختصاص این صفت به اوست . فرد با چنین شناختی ، به دوری خود از عظمت هم پی می برد. تفصیلِ این شناخت وقتی است که فرد اسباب تکبر را بررسی می کند تا بی اساس بودن تکبر به چنین اموری معلوم شود، چرا که تمامی این امور یا خارج از ذات انسان یا فانی و تباه شدنی است . در مقام عمل ، توصیه کرده اند که انسان در گفتار و کردار دقیق شود تا آنچه از او پدید می آید از سر تواضع و به دور از خودپسندی باشد (مسکویه ، ص 166ـ167؛ غزالی ، 1361ش ، ج 2، ص 266ـ 268، 272ـ274؛ همو، 1368 ش ، ج 3، ص 748ـ 759؛ ابن قدامه مقدسی ، ص 231ـ233؛ مجلسی ، ج 70، ص 201ـ 205). در این باره در فقه توصیه های بسیاری در موارد مختلف وجود دارد، مثلاً یکی از علل تحریم ظرف طلا و نقره را اظهار تکبر در استفاده از چنین ظرفهایی دانسته اند یا به همین سبب بعضی لباسها را برای نمازگزار مکروه شمرده اند (برای نمونه رجوع کنید بهعلامه حلّی ، ج 1، ص 186؛ حطاب ، ج 2، ص 257؛ بحرانی ، ج 7، ص 121؛ نجفی ، ج 8، ص 238؛ زین الدین ، ج 1، ص 339). از دیگر راههای درمان تکبر
این است که انسان به آنچه موجب تکبر می شود، توجه نکند؛ یعنی محاسن و امتیازات خود را در نظر نگیرد و درعوض همواره عیوب خود را در نظر داشته باشد. همچنین خود را با افراد فرودست تر مقایسه نکند تا کمالات خود را بزرگ نبیند (رازی ، همانجا).

 

تکبر

اولین و بدترین صفت رذیله که در داستان انبیا و آغاز خلقت مشاهده مى شود، تکبر است و در منابع دینى و آثار علما به عنوان «ام الفساد» و «اساس الکفر» خوانده شده است.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در تعریف تکبر فرمود: «...وَ لَکِنَّ الْکِبْرَ أَنْ تَتْرُکَ الْحَقَّ وَ تَتَجَاوَزَهُ إِلَى غَیْرِهِ وَ تَنْظُرَ إِلَى النَّاسِ وَ لَا تَرَى أَنَّ أَحَداً عِرْضُهُ کَعِرْضِکَ وَ لَا دَمُهُ کَدَمِکَ؛ ... ولکن تکبر آن است که حق را رها کنى و از حق به غیرش تجاوز نمایى [به این صورت که] به مردم نگاه کنى، ولى آبروى هیچ کسى را مانند آبروى خود [مهم] ندانى و خون او را مانند خون خود [داراى ارزش] ندانى [و همه چیز خود را برتر بدانى].»

امام صادق علیه السلام فرمود: «کسى که نظرش این است که بر دیگرى برترى دارد، جزء مستکبرین است.» حفص بن غیاث عرض کرد: همانا خود را برتر مى دانم به این جهت که مبتلا به گناه نشدم، زمانى که مى بینم دیگرى مرتکب معصیت شده است. حضرت فرمود: «هیهات! خیلى دور است که خود را در این حال [نیز] برتر بدانى؛ چرا که ممکن است شخص عاصى مورد غفران قرار گیرد، ولى تو را خداوند براى حساب رسى نگه دارد. آیا قصه ساحران فرعون [که خداوند آنها را بخشید] را نخوانده اى؟»

نشانه هاى تکبر

نشانه هاى تکبر بسیار است، از جمله اینکه متکبر انتظاراتى از مردم دارد؛ انتظار دارد که دیگران به او سلام کنند، در ورود به مجلس از او پیشى نگیرند، همیشه در صدر مجلس جاى گیرد، مردم در برابر او کوچکى کنند، کسى از او انتقاد نکند و حتى پند و اندرز نگوید، همه براى او امتیازى قائل شوند و حریمى نگه دارند، مردم در برابر او دست به سینه باشند و همیشه از عظمت او سخن بگویند.

روشن است ظهور و بروز این حالات تابع درجه شدت و ضعف اصل تکبر است. در بعضى همه این نشانه ها ظاهر مى شود و در بعضى قسمتى از اینها. على علیه السلام فرمود: «مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى رَجُلٍ قَاعِدٍ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ قَوْمٌ قِیَامٌ؛ هر کس مى خواهد مردى از اهل آتش را ببیند، باید به کسى بنگرد که نشسته است، در حالى که گروهى جلوى او ایستاده اند.»

 

شاخه هاى تکبر

در مورد تکبر تعابیر و مفاهیم مختلفى به کار مى رود، همچون «خود برتربینى»، «خود محورى»، «خودخواهى»، «برترى جویى» و «فخر فروشى» که همه ریشه در تکبر دارند، ولى از زوایاى مختلف فرق دارند.

کسى که صرفا خود را بالاتر از دیگران مى بیند، «خود برتربین» است. کسى که به خاطر این خود برتربینى سعى دارد در همه جا و در همه کارهاى اجتماعى همه چیز را قبضه کند، «خود محور» است. کسى که سعى دارد در مسائل اجتماعى مخصوصا به هنگام بروز مشکلات تنها به منافع خود بیندیشد و براى منافع دیگران ارزشى قائل نباشد، «خود خواه» است. کسى که تلاش مى کند بر دیگران سلطه و سیطره پیدا کند، گرفتار «برترى جویى» است و کسى که سعى دارد مال و ثروت و یا قدرت و مقام خود را به رخ دیگران بکشد، «فخر فروش» است.

 

اقسام تکبر

1. تکبر گاهى در مقابل خداوند است، مانند تکبر ورزیدن شیطان در مقابل فرمان خداوند که فرمود بر آدم علیه السلام سجده کنید! و شیطان گفت: «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛ «من هرگز براى بشرى که از گل خشکیده اى که از گل بدبویى گرفته شده است، آفریده اى، سجده نخواهم کرد.» و گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِین»؛ «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده اى و او را از گل.»

و یا مانند تکبر فرعون که گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى»؛ «من پروردگار برتر شما هستم.» و نیز گفت: «ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی»؛ «من خدایى جز خودم براى شما سراغ ندارم.»

2. گاه در مقابل انبیا و پیامبران است، مانند آنچه فرعونیان مى گفتند: «أَ نُوءْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا»؛ «آیا ما به دو انسان (موسى و هارون) که همانند خودمان هستند، ایمان بیاوریم!» و یا قوم نوح علیه السلام که به یکدیگر مى گفتند: «وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُون»؛ «و اگر از بشرى همانند خودتان (نوح علیه السلام ) اطاعت کنید، به یقین زیانکارید.»

3. و گاه تکبر در برابر بندگان دیگر خداست که مثالهاى فراوانى براى آن متصور است.

 

انگیزه هاى تکبر

مرحوم فیض اسباب تکبر را در هفت چیز خلاصه کرده است:

1. علم: «آفَةُ الْعِلْمِ الْخُیَلَاءُ؛ آفت بزرگ علم تکبر است.»

2. اعمال نیک و عبادت که گاه همراه با عجب و ریا و غرور است.

3. نسب و حسب عالى: روزى ابوذر در حضور پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به کسى گفت: «یَابْنَ السَّوْدَاءِ؛ اى فرزند زن سیاه!» پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «ابوذر! آرام باش! آرام باش! کسى که مادرش سفید پوست است، بر کسى که مادرش سیاه پوست است، هیچ برترى ندارد.»

ابوذر متوجه اشتباه خود شد. براى جبران، روى زمین دراز کشید و به آن مرد گفت: برخیز و پایت را به روى صورت من بگذار!

4. جمال و زیبایى و حسن ظاهر.

5. داشتن مال و ثروت فراوان، مانند قارون و امثال او.

6. قدرت و نیروى جسمانى و به قول امروزیها در میدان ورزشى داراى مقام و رتبه بودن و مدال داشتن و همچنین موقعیت سیاسى و اجتماعى داشتن که غالبا در زورمندان و امرا دیده مى شود. مانند قوم عاد: «فَأَمّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً»؛ «اما قوم عاد در روى زمین به ناحق تکبر ورزیدند و گفتند: چه کسى از ما نیرومندتر است؟»

7. فزونى فرزندان و اقوام، یاران و مددکاران و یا فزونى شاگردان که گاهى عامل تکبر و خود برتر بینى است.

التبه ممکن است در کسى تکبر وجود داشته باشد، بدون وجود اسباب فوق الذکر. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «اِیَّاکُمْ وَ الْکِبْرَ فَاِنَّ الْکِبْرَ یَکُونُ فِى الرَّجُلِ وَ اِنْ عَلَیْهِ الْعِبَایَةُ؛ از خود بزرگ بینى بپرهیزید! چرا که کبر مى تواند در آدمى که جز یک عبا بر تن ندارد نیز یافت شود.»

گاه ممکن است پستى شخص و یا احساس ذلت درونى، عامل تکبر شود. على علیه السلام فرمود: «مَا تَکَبَّرَ اِلَّا وَضِیعٌ؛ تکبر نمى ورزد، مگر آدم پست.» و حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مَا مِنْ رَجُلٍ تَکَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِی نَفْسِهِ؛ هیچ کس تکبر نمى ورزد و برترى جویى نمى کند، مگر به خاطر خوارى که در نفس خویش احساس مى کند.»

 

زیانها و مفاسد تکبر

این صفت خطرناک، آثار بسیار زیانبارى بر روح و روان و اعتقادات و افکار افراد و نیز در سطح جوامع انسانى دارد؛ به گونه اى که تمام زوایاى زندگى فردى و اجتماعى را زیر پوشش مى گیرد و هیچ بخشى از خطر آن در امان نیست. در ادامه به اهم آنها از دیدگاه آیات و روایات اشاره مى شود.

 

1. آلودگى به کفر و شرک

قرآن درباره پیامد تکبر شیطان مى فرماید: «فَسَجَدُوا إِلّا إِبْلِیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ»؛ «پس همگى سجده کردند، جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید [و به خاطر نافرمانى و تکبرش] از کافران شد.»

و در آیه دیگر مى خوانیم: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُوءْمِنُوا بِها وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ»؛ «به زودى کسانى را که در روى زمین به ناحق تکبر مى ورزند، از [ایمان به[ آیات خود منصرف مى سازم. آنها چنان اند که اگر هر آیه و نشانه اى را ببینند، به آن ایمان نمى آورند و اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمى کنند و اگر طریق گمراهى را ببینند، آن را راه خود انتخاب مى کنند. همه اینها به خاطر آن است که [از روى تکبر] آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند.»

آیات فراوانى از قرآن این خطر تکبر را گوشزد کرده است.

تکبر به انسان اجازه نمى دهد که در برابر حق تسلیم گردد و در واقع، حجاب سنگینى است که انسان را از دیدن حق باز مى دارد. از امام صادق علیه السلام درباره کمترین «الحاد» سؤال شد. حضرت فرمود: «اِنَّ الْکِبْرَ اَدْنَاهُ؛ کمترین درجه کفر و الحاد تکبر است.» و در حدیث معروف، یکى از اصول کفر، تکبر بیان شده است: «أُصُولُ الْکُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الاِسْتِکْبَارُ وَ الْحَسَد؛ ریشه کفر سه چیز است: حرص، تکبر و حسد.»

 

2. محرومیت از علم و دانش

متکبر حاضر نمى شود بهترین علوم و دانشها و برترین حکمتها را از افراد هم ردیف و یا زیر دست خود فرا گیرد و یا اصلاً زیر بار فراگیرى حکمت نمى رود. قرآن از زبان حضرت نوح علیه السلام چنین نقل مى کند: «وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبارا»؛ «و من هر زمان آنها را دعوت کردم که [ایمان بیاورند و با فراگیرى دستورات آسمانى بر علم آنها افزوده شود و] تو آنها را بیامرزى، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار دادند و لباسهایشان را بر خود پیچیدند و در مخالفت اصرار کردند و به شدت استکبار ورزیدند.»

سران متکبر مکه نیز مردم را از شنیدن کلام وحى که باعث آگاهى آنها مى شد، باز مى داشتند و دستور مى دادند هر کس وارد شد، پنبه در گوش کند تا سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله را نشنود. على علیه السلام در حدیث کوتاه و در عین حال جامع فرمود: «لَا یَتَعَلَّمُ مَنْ یَتَکَبَّرُ؛ کسى که متکبر است، علم فرا نمى گیرد [و دنبال کسب دانش نمى رود].»

و در حدیث زیباى هشام بن حکم از امام کاظم علیه السلام مى خوانیم: «إِنَّ الزَّرْعَ یَنْبُتُ فِی السَّهْلِ وَ لَا یَنْبُتُ فِی الصَّفَا فَکَذَلِکَ الْحِکْمَةُ تَعْمُرُ فِی قَلْبِ الْمُتَوَاضِعِ وَ لَا تَعْمُرُ فِی قَلْبِ الْمُتَکَبِّرِ الْجَبَّارِ لِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَ التَّوَاضُعَ آلَةَ الْعَقْلِ وَ جَعَلَ التَّکَبُّرَ مِنْ آلَةِ الْجَهْل؛ زراعت در زمینهاى نرم و هموار مى روید و روى سنگهاى سخت هرگز رویش ندارد. همین گونه دانش و حکمت در قلب انسان متواضع رویش دارد و در قلب متکبر جبار آباد نمى گردد؛ زیرا خداوند تواضع را وسیله عقل و تکبر را از ابزار جهل قرار داده است.»

 

3. تنهایى و نفرت مردم

اثر دیگر تکبر انزواى اجتماعى و نفرت مردم است. على علیه السلام فرمود: «لَیْسَ لِلْمُتَکَبِّرِ صَدِیقٌ؛ براى متکبر دوستى وجود ندارد.» نه تنها دوستى باقى نمى ماند، بلکه مردم از او متنفر مى شوند. امام صادق علیه السلام فرمود: «أَمْقَتُ النَّاسِ الْمُتَکَبِّرُ؛ منفورترین [و مبغوض ترین [مردم، متکبر است.» و در حدیث دیگر مى خوانیم: «مَا اجْتُلِبَ الْمَقْتُ بِمِثْلِ الْکِبْرِ؛ چیزى مانند تکبر خشم مردم را بر نمى انگیزد.» و در نتیجه جز بدگویى از طرف مردم هیچ عکس العمل منطقى نخواهد داشت. على علیه السلام فرمود: «ثَمَرَةُ الْکِبْرِ الْمَسَبَّةُ؛

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: دانلود مقاله پروژه نمونه سوال پیام نور,
[ دو شنبه 13 آذر 1391 ] [ 16:58 ] [ رضا ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب